Loading...

بودن تنها /

بودن تنها

دستانم زبر شده بود و پهن
و
صورتي بغض دار و چروك
جاي گريه هايم روي بالكن خانه ام چك چك ميكرد

من بودم و تنهايي
انقدر عاشقانه هاي دنيا را براي خود زمزمه كردم
كه با تمامي وجود كسي صدايم را در اغوش كشيد...

بازخوردها
    ارسال نظر
    نوشته های تازه
    سبد خرید شما